مذهب و سلامت روان :
رواندرمانی و مذهب
یکی از گامهای اساسی در خصوص پیوند دادن مذهب با فرآیندهای رواندرمانی مطرح شدن دیدگاه چند فرهنگی در رواندرمانی بوده است (آیوی، آیوی و سیمک- مورگان، ۱۹۹۳) در این رویکرد نقش مذهب در مشاوره و رواندرمانی به عنوان یک موضوع قابل بحث و بررسی در فرآیند آموزش روانشناسان بالینی مورد پذیرش واقع شد. زیرا کارامدی رواندرمانی نه تنها جنبه علمی، بلکه جنبه اخلاقی نیز دارد. بنابراین با توجه به تفاوتهای افراد از لحاظ مذهبی بودن، توجه به نقش مذهب در فرآیندهای رواندرمانی حایز اهمیت است. البته بایستی نقش مذهب در رواندرمانی را در مکتب روانکاوی یونگ یعنی روانشناسی تحلیلی ژرفا جستجو کنیم (یونگ، ۱۹۶۵) زیرا یونگ بیش از روانشناسان دیگر به پایههای مذهبی روح و روان تأکید کرده است. یونگ معتقد بود که روان آدمی دارای دو سطح شخصی و فراشخصی است. به اعتقاد او سطح فراشخصی روان انسان دارای دو سطح دیگر است که یکی سطح عینی و دیگری سطح خودجوش نامیده میشود. به اعتقاد یونگ این دو سطح با یکدیگر کنش متقابل دارند و زمینه و مبنای مواد یا اطلاعات شخصیتر هستند و همچنین کنش متقابل این دو سطح با یکدیگر میتواند در عمل در اطاق رواندرمانی بروز نماید. یونگ برای شناسایی این دو سطح، از اسطوره شناسی و علم تعبیر و تفسیر نمادها استفاده میکند. به اعتقاد وی، کنش مذهبی یکی از عملکردهای روان آدمی است. این موضوعی است که بعدها توسط روانشناسان دیگر گسترش داده شده است و در آخرین تغییرات تحت عنوان رویکرد روانشناختی نسبت به کنش مذهبی روان نام گرفته است (کوربیت، ۱۹۹۶)
بنابراین هرچند که روانشناسان به طور سنتی نسبت به اهمیت مذهب در بهداشت روانی و رواندرمانی اعتماد اندکی داشتهاند، لیکن این موضوع امروزه تغییر کرده است. امروزه اعتقاد بر این است که جهت گیری مذهبی نوعی راهبرد است که به وسیله آن مردم میتوانند مسایل زندگی خود را هدایت کنند. در اعتقادات قدیم روانشناسی، مذهب نشانه عدم ثبات عاطفی تلقی میشود اما جیمز (۱۹۵۸) و سایر روانشناسان متقدم به این موضوع علاقمند گردیدند. امروزه روانشناسان خواهان تخصص در زمینه مذهب هستند. پژوهش نشان میدهد که صداقت مذهبی (چه در یهودیت، اسلام، کاتولیک، پروتستان، بودایی یا مذاهب دیگر) میتواند واقعاً موجب افزایش بهداشت روانی در برخی از موراد گردد.
البته در هنگام توجه به ارتباط سلامت روان با مذهب میبایست بر نوع نمود مذهبی مورد انتخاب مردم توجه کنیم. مطالعات انجام شده در مورد نقش مذهب از لحاظ بهداشت روان نشان میدهد که مردم از مذهب برای مقابله با فشارهای روانی عمده زندگی یا مقابله با اختلال، جنگ و بمب گذاری استفاده میکنند. هرچند که به اعتقاد برخی از روانشناسان، انواع خاصی از نمودهای مذهبی سودمند و انواعی خاصی از آنها مضر هستند. در بسیاری از مطالعات، که شامل صدها آزمودنی بودهاند به این نتیجه رسیدهاند که آن دسته از مردم که خداوند را تنبیه کننده و توبیخ کننده میدانند، وضعیت بهداشت روانی ضعیفتری دارند،چون احساس میکنند حمایت عاطفی لازم را از سوی خداوند دریافت نمیکنند. معمولاً این افراد دچار آشفتگی، اضطراب و افسردگی میشوند. اما آن دسته از مردم که خداوند را مهربان میدانند، معتقدند که خداوند در حل مشکلات به آنها کمک میکند این افراد معتقدند که همکاران و رهبران مذهبی آنان، حمایت مورد نیاز را در اختیارشان میگذارند و به نظر میرسد که اینان بهداشت روانی مثبتتری دارند. (کلای، ۱۹۹۶)
بنابراین امروزه به اعتقاد روانشناسان، مذهبی بودن یکی از عوامل مراقبت کننده در پیشگیری از ابتلا به اختلالات روانی است. به طوری که مذهب به عنوان یک مولفه درمانی در مراکز بهداشت روانی وارد شده است و بیماران را وادار میکند تا به نوعی مذهب دوم یعنی اعتقاد به خداوند مهربان گرایش یابند. این موضوع در برنامههای مذهبی مربوط به سلامتی سالمندان و در مطالعات انجام شده بر روی افراد مبتلا به اختلال روانی که به طور سرپایی تحت درمان قرار میگیرند، مورد تأیید واقع شده است. افزون بر این، نقش مذهب در حفظ سلامت جسمانی و افزایش طول عمر نیز مورد تأیید واقع شده است. (کلای، ۱۹۹۶)
همچنین نشان داده شده است که مذهب در مقابل مسایلی مانند رفتارهای جنایی و بالاقوه خطرناک به سلامت افراد کمک میکند. بنابراین، برخی از روانشناسان معتقدند که مذهب میتواند در درمان، تأثیر تعیین کننده داشته باشد. بنابراین لازم است که ارزشهای مذهبی در فرایند درمان مورد بررسی قرار گیرند و بر نقش درمانی آنها در فرایند رواندرمانی تأکید شود (خدارحیمی و بیت مشعل، ۱۳۷۶). همچنین نشان داده شده است که مذهبی بودن باعث میشود نمود اختلال روانی بیشتر به شکل کنشی بروز نماید تا عضوی. به علاوه، مذهبی بودن دوره بستری شدن بیماران روانی را کاهش میدهد و در مداوای آنها تأثیر بسزا دارد (دالگالاروندو، ۱۹۹۴). بنابراین، به طور کلی در دهه گذشته نقش مذهب در حیطه مشاوره و روانشناسی بالینی مورد پذیرش واقع شده است.
پژوهشهای انجام شده در فاصله سالهای ۱۹۷۴ تا اوایل ۱۹۸۴ به گردآوری شواهد تجربی در نقش مذهب در رواندرمانی پرداختهاند. از سال ۱۹۸۶ علاقه به مذهب و مشاوره چندین برابر افزایش یافته است. به طوری که افراد شرکت کننده در مشاورههای مذهبی، بین سالهای ۱۹۹۳ تا اوایل ۱۹۹۵ در آمریکا چندین برابر شدهاند. نتیجه این تلاشها، گامهایی بود که انجمن روانشناسی آمریکا به صورت برنامهها و کارگاههای آموزشی در خصوص مذهب طی سالهای اخیر برقرار کرده است. حتی برنامههای آموزشی دوره دکترای روانشناسی بالینی با گرایش مذهب، روانشناسان نستباً زیادی با این گرایش را تربیت کرده است. این روانشناسان هم به درمان افراد مذهبی و هم به درمان افراد غیر مذهبی میپردازند. بنابراین، پژوهش تجربی در مورد نقش مذهب در رواندرمانی به طرز قابل توجهی افزایش یافته است. یکی از شاخصهای این پیشرفت تعدد مجلاتی که در این زمینه به نشر مقاله پرداختهاند (ورتینگتون، گوروسو، مک کالوف و سانداج، ۱۹۹۶)
همزمان با افزایش علاقه روانشناسان به نقش مذهب در رواندرمانی، عامه مردم به روح گرایی علاقه رو به افزایش نشان دادهاند (هیل و بوتر ۱۹۹۵، لوین و واندرپول ۱۹۹۱) کوتاه این که مشاوره و رواندرمانی مذهبی توسط روانشناسان مذهبی، برای مراجعین مذهبی، امروزه رونق زیادی یافته است.
مروری بر مطالعات انجام شده
بهترین شیوه برای بررسی نقش مذهب در سلامت روان و فرآیندهای رواندرمانی این است که کنش مذهب را از لحاظ روانشناختی به مقولاتی تقسیم نماییم. آنگاه در هر مقوله به بررسی شواهد پژوهش موجود بپردازیم تا نتیجه گیری آسان شود.. میتوان پژوهشی و تجربی نقش مذهب از لحاظ روانشناختی را در پنج محور زیر طبقه بندی کرد:
الف- مذهب و بهداشت روانی
ب- مذهب و مقابله با فشار روانی
ج- دیدگاه افراد مذهبی در مورد جهان
د- انتظارات و ارجحیتهای مربوط به مذهب در مشاوره و رواندرمانی
ه- چگونگی پاسخ افراد مذهبی به مداخلههای رواندرمانی و مشاورهای
ی- فنون مذهبی مورد استفاده در رواندرمانی
منبع : دانشگاه صنعتی شریف
همه درهم